جای خالی مادرم .....و دیگر هیچ

ساخت وبلاگ

هر روزصبح  که می خواستم راهی محل کارم شوم صدایت می کردم

مامان............

کاری نداری ؟

من دارم میرم

و تو چه صمیمی و از عمق وجودت می گفتی :

نه پسر جان  ....برو به سلامت ..... خدا بهمراهت

و آن روز تا آخر وقت  خدا با من بود

چون تو بودی

اما حالا .......

همیشه یادت هست

و بغضی که گلو را هی فشار می دهد

و خدایی که هست

پایگاه اطلاع رسانی دهشال متحد...
ما را در سایت پایگاه اطلاع رسانی دهشال متحد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadehshaleo بازدید : 190 تاريخ : سه شنبه 14 آبان 1398 ساعت: 6:41